گفتگو با اسیدپاشی که با قربانی خود ازدواج کرد
همیشه دلم میخواست روزی رو به
روی یک اسیدپاش بنشینم و صاف توی چشمهایش خیره شوم بپرسم چرا؟ از پدرشوهر
معصومه، شوهر سمیه، برادرشوهر زیور، شوهر محبوبه و ... . سالها صبر کردم
تا بالاخره آن روز رسید. امروز قرار است توی چشمهای شوهر محبوبه نگاه کنم و
بپرسم چرا؟ چه شد که یک شیشه اسید دستت گرفتی؟ آن موقع در ذهنت چه
میگذشت؟ همان موقع که سوزاندی و نابود کردی، چه احساسی داشتی؟ روزهای بعدش
چه؟ امروز با پاهای خودش آمده تا داستانش را برایم تعریف کند، چشم در چشم.
روزنامه
«ایران» در ادامه نوشت: صورتش را تصور میکنم؛ نمیدانم چرا ناخودآگاه
چهره «پاشا» اسیدپاش فیلم لانتوری با آن موهای فرفری و رنگشده جلوی چشمم
میآید؛ عاشق کور. آیا او شبیه نوید محمدزاده بازیگر نقش «پاشا»ی لانتوری
است؟ میدانم به جوانی نوید نیست و دهه چهارم زندگیاش را میگذراند.
دوستانم سفارش کردهاند مراقب خودم باشم. گفتهاند بالاخره کسی که یک بار
اسیدپاشی کرده، ممکن است باز هم بکند. میگویند نمیترسی تنها بروی؟
نمیترسم. اسیدپاش و انگیزههایش را تا حدی میشناسم اما خندهدارترین و
شاید تکاندهندهترین سفارش را هم میشنوم؛ چرا میخواهی برای نوشتن یک
گزارش، سرنوشتت را عوض کنی؟ تا پیش از این هیچ وقت چنین نظراتی درباره یک
سوژه نگرفتهام، یعنی یک اسیدپاش چنین تصویری از خودش برای مردم میسازد؟